زندگی پویایی مداوم است، این که دیگر گفتن ندارد
حیات خود
به خود شکل میگیرد
تخمکی
به اسپرم میخورد، موجود زنده شکل میگیرد
نگاهی
به نگاه دیگر میخورد، اشتیاقی در جان میافتد
شیخ کلامی میگوید، آتشی در دل مریدان زنده میشود
وجود از عدم شکل میگیرد، باید اما مداوم جان را نثار این آتش کرد تا زنده نگاهش داشت،
به همان راحتی میتوند
به عدم بازگردد
فروزانترین شعلهها خاکستر سرد میشوند، گویی هرگز آتشی نبوده
ما در این میان زنده میکنیم، پرواز میدهیم بعد میبندیم و
سنگ میزنیم
پ.ن:
جامی است که عقل آفرین میزندش،
صد بوسه زِ مِهْر بر جَبین میزندش؛
این کوزهگر دَهْر چنین جامِ لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش!
از میخ و گل های کاغذی...
ما را در سایت از میخ و گل های کاغذی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : m-a-xa بازدید : 151 تاريخ : چهارشنبه 24 بهمن 1397 ساعت: 8:18