برچسب : نویسنده : m-a-xa بازدید : 61
برچسب : نویسنده : m-a-xa بازدید : 48
باید از این به بعد از حالهای خوبم بیشتر بنویسم.
مثلا اینکه امسال با دیار روشنی گذشت و تصمصمم الان بر ماندن و کوچ دو نفرهی موقت است. مثلا از اینکه تند تند نقطه ته خطهایم را میگذارم و منتظر یه چیز عظیم جدید و روشنم، از اینکه امید؟ نمیدانم ولی انگیزه و جوششی در من هست که حضور دیار روشنی به من یادآوری کردتشان.
از میخ و گل های کاغذی...برچسب : نویسنده : m-a-xa بازدید : 54
دیشب خواب دیدم که رفته بودیم سفری و دیار روشنی هم بود، آنها ماندند به پرندهنگری، من با خانم پا به سن گذاشتهای (که نمیشناختمش) پا زدیم به آب و مسیری طولانی رفتیم تا به یک خشکی رسیدیم. آب کم عمق بود و به نظر نمیآمد حقیقتا راه بیبازگشتی را آمده باشیم. خانم که هدفی داشت به راه خود رفت و من مثل ابلهها در این خشکی جدید، دنبال راهی به یارانم میگشتم.
از میخ و گل های کاغذی...برچسب : نویسنده : m-a-xa بازدید : 25
برچسب : نویسنده : m-a-xa بازدید : 105
برچسب : نویسنده : m-a-xa بازدید : 105
برچسب : نویسنده : m-a-xa بازدید : 135
برچسب : نویسنده : m-a-xa بازدید : 127
من شما را دوست دارم و جانم در میرود همین یک جمله را بگویم. از میخ و گل های کاغذی...
برچسب : نویسنده : m-a-xa بازدید : 130
برچسب : نویسنده : m-a-xa بازدید : 182