آنچه گذشت

ساخت وبلاگ
خیلی دوست دارم امروز بعد از طی کردن این همه بار فکری که به طرز پارادوکسیکالی از خلا درونی ام حاصل شده زیر نور زیبای ماه کامل های های گریه کنم ، در دفترم بنویسم و به یک نقطه ی اتکایی برسم و بعد حالم را نقاشی کنم.

بعد ترتیبی اتخاذ میکردم که با هدی ی حوض نقره طرح دوستی بریزم و مجبورش کنم برایم کوانتوم بگوید، برایم از فلسفه های خوبش بگوید و من کارتی را که عید سال پیش به نیتش ساختم بدهم دستش

و قبلش متن کارت را جوری مینوشتم که انگار بورخس نوشته باشد

اما نمیتوانم، چون فردا امتحان آز فیزیک دارم که یک کلام نخواندم و گزارش کارم هم مانده
و هدی هم ظاهرا وبلاگش را بسته و من دستم کوتاه است

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۵ساعت ۹ ب.ظ  توسط ط دسته دار  | 
از میخ و گل های کاغذی...
ما را در سایت از میخ و گل های کاغذی دنبال می کنید

برچسب : آنچه,گذشت, نویسنده : m-a-xa بازدید : 163 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 7:58