از میخ و گل های کاغذی

متن مرتبط با «از تو میپرسند» در سایت از میخ و گل های کاغذی نوشته شده است

از این ببعد من سروم.

  • به انرژی و زمانی فکر می‌کنم که هدر رفت. به درخت بودن، آن درختی که شاخه‌هایش را می‌پرورد،‌غذا می‌دهد، بزرگ می‌کند، شاخه خودش است، تنه‌اش است و ناگهان شاخه‌ی هرگز به شکوفه ننشسته را از خودش قطع می‌کند. همین. این منم، همیشه در حال کندن چیزهایی که برای رشدشان زحمت کشیدم، حتی زمستان نمی‌خشکاندشان، منم، من خود درختم که شاخه‌ام را می‌شکنم. شاید جایی از من می‌فهمد این شاخه میوه‌ای برای دیگران می‌دهد. شاید از این میوه دادن، بایر کردن زمینم و پس نگرفتن خسته می‌شوم که می‌اندازم. شاید دلیل عشقم به سرو همین باشد: سرو‌ْبودگی یعنی آزاد بودن، یعنی میوه‌ای برای کسی نداشتن، سرو بودگی یعنی به جای اینکه پخش و پلا، درختِ توت‌وار خودت را ول بدهی و انقدر میوه بریزی کف پای مردم که یادشان برود این میوه‌ای که می دادی ابراز محبتت بوده، نه برای صرفا سنگ‌فرشی از توت ساختن، بالا بروی. سرو بودگی یعنی عاشق نور بودن،‌ یعنی تا می‌شود بلند شدن؛ سروها اولین نشانه‌ای بوده‌اند که از دور شهری را نوید می‌دادند: کاشان سه سرو بزرگ داشت، که از هر طرف شهر می‌خواستی وارد شوی دیده میشدند (که البته هر سه را در زمانه‌ی وحشت بریدند). سرو بودن یعنی آزاد بودن، یعنی کسی از تو بالا نرود، یعنی تو پیچک‌وار، انگل کسی نشوی.سرو بودن یعنی یکه بودن، جزیی نداشتن: سرو یک کل است، حتی جزئیات و شاخه‌هایش به حتی در هم ممزوجند که نمی‌توانی بگویی این برگ سرو است، یا این شاخه‌اش است، یا این چوب سرو است: همه‌اش فقط سرو است.من سروم. با خودم تکرار می‌کنم من سروم. شاید این همه تفاوت و تنهایی، معنی متعالی‌تری پیدا کند. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ای کاش این نامه را تو می‌خواستی، ای کاش تو می‌خواندی

  • خسروی عزیزم، سلاماین ممکن است آخرین چیزی باشد که به یادت می‌نویسم.چقدر عمر پروانه کوتاه است، چقدر مرگ پروانه نزدیک است، چقدر بد است که پروانه‌ای در تاریکی از دستت بپرد، تو فرورفتنش را در تاریکی ببینی , ...ادامه مطلب

  • اگر تو مرا نبینی، من هم نمی‌بینمم*

  • فئو، همقطار دیرینه‌با من پیاده شدی، سوار شدی، گم شدی، دیدی که چگونه خودم را در چاه و چاله انداختم، چگونه بیرون آمدم (اگر بیرون آمده‌ام، خودم که انقدر به خودم نزدیکم این را نمی‌فهمم، فقط تو آنقدر فاصله, ...ادامه مطلب

  • عدم قطعیت فراگیر وجود تو

  • فکر می‌کردم دوای درد باشد، میدانم که عشق را نباید مرهم دانست، عشق پویایی و رقصی است میان دو آدم ، نه مرهم دو از پا افتاده. اما فکر می‌کنم آدمی این را باور ندارد، آدم دنبال مرهم است برای زخم‌هایی که دوسرش انقدر باز شده که خودش قرار نیست هم‌بیاید، یک نفر باید بیاید دو سر زخمش را به هم بدوزد.زخم‌های قدیمی جوش خورده‌اند، اما مثل قل قل آبی در دیگ، زخم‌های جدیدی, ...ادامه مطلب

  • از تو میپرسند

  • “My love for youwas greater than my wisdom.” ― Euripides, Medea به همین سادگی، به همین سرراستی,از تو میپرسند,مسابقه از تو میپرسند ...ادامه مطلب

  • عید نمی‌دهد فرح بی‌نظر هلال تو

  • ,عید نمی دهد فرح بی نظر هلال تو ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها